ولایت پذیر باشند

ساخت وبلاگ

جاوید شهریاری میگفت. همیشه. نیروها باید زیر دست سرتیم ولایت پذیر باشند. یه تلخیصی گرفته بود از جامعه پذیری ولی شاخ و برگش رو گرفته بود.. تعامل شهروند و جامعه، تعامل متقابلشو حذف کرده بود. سرتیم ولی بود. من چقدر این ولی بودنم رو دوست داشتم. نه که حب داشته باشم اما لذت میبردم از نظام سلسله مراتبیی که شهریار چیده بود. تو این نظام هر کس سرجای خودشه. من هم البته تو همین نظام تحت ولایت قطبم، یعنی شهریار بودم و گاهی هم خانم ک. ولی ها قابل اعتمادی بودن. میتونم تحت ولایت باشم مادامی که اون والدین:)) خوب بلد باشن کارشونو، بی منطق نباشن و زورگویی نکنن.

محمدحسن اولین چیزی به دوستش گفته بود این بود که فائزه خیلی مدیره و مدیریتو دوست داره. فکر کنم محمدحسنم معتقد به ولایت پسندی من بود. تقریبا آدمای اطرافم میدونن.. آدم سخت گیری نیستم و زیاد بهم برنمیخوره ولی آشوبگرم. نقطه ای که بهم ولایتی زور بشه که از اساس قبولش ندارم. مثل هزار و یک دعوایی که تو خونه و کوچه و خیابون و دانشگاه میکنم هر روزه. مثل ولایت مزخرف حراست دانشگاه که هربار و هربار میخواد حجاب مطلبوشو بهم غالب کنه و هر بار از زیرش در میرم یا بحث میکنم.

فراموش نمیتونم بکنم. من هرگز ولایت ها رو هضم نمیکنم و برام عادی نمیشه. ولایتی که تو مهم ترین جشن زندگیم بهم تحمیل شد و البته خودم پذیرفتم چون به حرف خواهر همیشه ولایت پذیر و محتاطم گوش دادم که گفت یادت میره.. یادم نرفت. من یادم نمیره. هر روزی و هر روز تو کله م میپیچه که اگه کفشت پاتو زد و برای محافظه کاری و آبروداری پابرهنه نشدی، دهنتو در مورد آزادگی برای همیشه ببند. حالا که نهایت مبارزاتم به یه کش وصله .. به کشی که میخوام نباشه و وصله ش رو تنم بسره.. انقد بسره تا یه روز وصله ی لعنتیشو از رو خودم بردارم. بردارم و بندازمش دور اون چند متر پارچه که روز به روز غیظمو داره بیشتر میکنه و دردمو بیشتر.. که فائزه تو که دغدغه ت اینجوری نبود.. تو که بور کرده بودی. سالها بود. سالهاست آدما حداقل تو نظام درونی خانوادشون جدال بر سر جنس پوششونو تموم کردن. یا خونین یا مصلحت آمیز. فائزه تو آدم تموم کردن نزاع ها به شکل مصلحت آمیز، طولانی مدت و با لبخند نیستی. بزن زیر میز.. بزن زیر قولت اما خودت باش. دوباره با همه ی آدمایی که ولایتو بهت اجبار کردن از ته قلبت دوست شو.. شبیه متاهلینی که یه عمر ازشون منزجر بودی نشو.. ناراحتی ها رو رسوبی نکن.
ببین چه شکلی داره پیش میره جریان. هر لحظه ای که دست نگیری بهانه ها دارن تبدیل به غم میشن.. بهانه هایی که همیشه بقیه رو بخاطرشون مسخره میکردی که غصه دارشن. درستش کن.. بهت وقت میدم
ولی درستش کن و روزی چندین ساعت بهش فکر نکن
درستش کن

میانه ی سه شب...
ما را در سایت میانه ی سه شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faaeezehasani بازدید : 59 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 16:38